۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

زندگی

یک دست به مصحفیم و یک دست به جام گه مرد حلالیم و گهی مرد حرام ماییم در این گنبد فیروزه رخام نه کافر مطلق نه مسلمان تمام
هرچند که روی و موی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که اندرین گلشن دهر نقاش ازل بهر چه آراست مرا
آن به که درین زمانه کم گیری دوست با اهل زمانه صحبت از دور نکوست آن کس که به زندگی تو را تکیه بر اوست چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست

هیچ نظری موجود نیست: